دخترکمدخترکم، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

دخترم بهانه لحظه های بهتر زیستن

شیرین نامه خواب

- زهی خیال باطل من که فکر کردم وعده جایزه های متعدد تو را به سوی خوابی آرام و بی بهانه میبرد ، خلاصه بگویم بردمت برای خواب با تمام تشریفات ....مدتی تو تختم ساکت موندم تا تو بخوابی و بعد چراغی روشن کردم تا شروع به مطالعه برای ازمونی که در راه است اما دریغ از آرامش....بله تو امدی و شروع کردی و جزوه من بر شد از حرفهای تغز دخترکی که کاملا میداند چطور دل مادر را ببرد و مطالعه امشب ما نیز بر باد رفت و الان دیگر تو خوابی و من بیدار نوشتن برایت : - زهی خیال باطل من که فکر کردم وعده جایزه های متعدد تو را به سوی خوابی آرام و بی بهانه میبرد ، خلاصه بگویم بردمت برای خواب با تمام تشریفات ....مدتی تو تختم ساکت موندم تا تو بخوابی و بعد چراغی روشن کردم ...
30 بهمن 1391

14. حرفهای شیرین تر از قند

                                                            - جوجه من حرف که میزنی یکی باید منو بگیره نخورمت.حتی چند ماه قبل از سه سالگیت هم کامل صحبت میکردی و خیلی از اضطلاحات بزرگترها رو استفاده میکردی - استدلال میکنی و خیلی سریع مسائل رو حلاجی میکنی و یه راه حل بیدا میکنی . البته مثل همه بچه ها اشتباهات تلفظی خاص خودت رو داری ولی معمولا با یکی د...
22 آذر 1391

7. امروز یه چیزی فهمیدم(تا 1 ماهگی)

روز نوشت : - یه هفته ای میشه که هر مطلب جدیدی که یاد میگیری به من میگی : مامان امروز یه چیزی فهمیدم امروز هم کتاب هنر (نوشته مک دانل ، ترجمه:نیلوفر تیموریان) رو میخوندی .گفتی : مامان امروز از کتاب هنر یه چیزی فهمیدم : یه نقاشی به هزار کلمه میرسه ( تو کتاب نوشته : یه نقاشی قدر هزار کلمه می ارزه ) چون نوشته های این کتاب کمه و برات خیلی خوندیم دیگه میدونی تو هر صفحه چی نوشته شده و از روی شکل هر صفحه نوشته مربوط به اونو میخونی)، ***دختر شیرینم الانم تو خواب نازی عشق مامان.دوست دارم عروسکم عسلم دقیقا 30 روزه بودی که اولین مسافرت رو رفتیم و اون تصادف وحشتناک که خدا خیلی بهمون رحم کرد که هیچ اتفاقی برات نیفتاد .بزرگتر که شدی تموم ...
22 آبان 1391